English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4403 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
chest roll U چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
landings U فرود ژیمناست به زمین
landing U فرود ژیمناست به زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
coffee grinders U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
ground U تماس دادن توپ با زمین
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
punt U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
full toss U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
punts U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
punted U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
series U 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
ground zero U محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ground U تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
terrain following U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین
laydown bombing U بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
bow wave U موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
brooch U گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooches U گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
sedent U نشسته
sedentary U نشسته
sejant U نشسته
aground U به گل نشسته
sittings U نشسته
sitting U نشسته
soapless U نشسته
sedimentary U ته نشسته
gymnasts U ژیمناست
gymnast U ژیمناست
fretty U چرک نشسته
sitting position U وضعیت نشسته
stranded U بگل نشسته
aground U به خشکی نشسته
vega U کرکس نشسته
aground U بگل نشسته
crouch start U استارت نشسته
sprint start U استارت نشسته
superannuated U باز نشسته
full U چرخیدن ژیمناست
leaps U جهش ژیمناست
leaped U جهش ژیمناست
fullest U چرخیدن ژیمناست
leap U جهش ژیمناست
He was sitting on my left (left side) U طرف چپ من نشسته بود
herculis U بر زانو نشسته راقص
zazen U پایان استراحت نشسته
Zen U استراحت بحالت نشسته
hercules U بر زانو نشسته راقص
cuts U درو زدن ژیمناست
cut U درو زدن ژیمناست
half circle U چرخش نمیدایره ژیمناست
stag leap U پرش پا باز ژیمناست
straddle vault U پرش پا باز ژیمناست
tumblers U ژیمناست زمینی کار
stutz U عقبگرد جلو ژیمناست
tumbler U ژیمناست زمینی کار
jackson haines spin U چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
valdez U پرت بالانس از حالت نشسته
ambushed U سربازانی که درکمین نشسته اند
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
She was sitting in the corner of the room . U گوشه اتاق نشسته بود
saddlefast U محکم روی زین نشسته
ambushes U سربازانی که درکمین نشسته اند
ambush U سربازانی که درکمین نشسته اند
ambushing U سربازانی که درکمین نشسته اند
She was sitting on my right. U سمت راست من نشسته بود
croup U انتهای خرک نزدیک ژیمناست
monkey hang U اویزان شدن ژیمناست با یک دست
doubled up U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
toe stand U ایستادن ژیمناست روی نوک پا
You are a back seat drive.You are on the sidelines. U کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
my neighbour at dinner U کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
support U تکیه بدن ژیمناست روی دستها
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
dismount U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
dismounts U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
upper arm hang U اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
single leg balance U حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا
muscle up U بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
dismounting U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
kieselguhr U سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
planche U وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها
swan scale U تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
totake U شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
he stroked U درعقب کرجی نشسته پارومیزدبدان سام که پاروزنان دیگر .....میزدند
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
extend U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extending U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
wraparound U چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
dish rag U حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
extends U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
end on U سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
stockli U حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
redbreast U پرنده سینه سرخ سینه سرخ
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
time is the great healer <proverb> U سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
seated U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seats U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contacts U تماس
contacting U تماس
contingence U تماس
line of contact U خط تماس
contact line U خط تماس
impinging U تماس
tangent U تماس
ding U تماس
impact U تماس
tangents U تماس
contacted U تماس
tangency U تماس
contact U تماس
impacts U تماس
taction U تماس
The place was fully packed . U گوش تا گوش آدم نشسته بود
wool in the grease U پشم نشسته پشم تازه چیده
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
tinsica U چرخ ارابه با نیم چرخ ژیمناست
point contact U تماس نقطهای
line to line fault U تماس خطوط
contact patrol U گشتی تماس
contact party U گروه تماس
contact lost U تماس قطع شد
corps a corps U تماس بدنی
to be in contact U تماس داشتن
point of contact U نقطه تماس
to be in rapport U تماس داشتن
contact flange U فلانژ تماس
to bring into contact U تماس دادن
skimmed U تماس اندک
contact diameter U قطر تماس
contact point U قطب تماس
shock hazard U خطر تماس
contact ratio U نسبت تماس
angle of contact U زاویه تماس
contiguity U برخورد تماس
skim U تماس اندک
finish U تماس انتهایی
skims U تماس اندک
area contact U سطح تماس
finishes U تماس انتهایی
contact surface U سطح تماس
Recent search history Forum search
1مرض سینه وبغل
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
1چندمین
2معنی اسم تیتان چیست؟
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
0سلام خطهای تلفن من مشگل تماس دارد لطفا کمکم کنید
0coopling
0او در حالیکه پا به زمین میکوبید گفت:
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com